« چند متر مکعب عشق »

عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست ؟ عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

« چند متر مکعب عشق »

عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست ؟ عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

شعر های احساسی بهار سعید

دور افتاده


فقـــــط یکبار مینازم به بختم

که انگشتان من گردد بمویت

بسوزد هـــر دستم تا به بازو

زلـذت های داغ لمس رویت

 

فقــــــط یکبار درچشمت ببینم

که مژگـــــــانم بمژگانت تنیده

بیـــارد گونه ات را بهر رویم

نفس هایت که در مویم وزیده

 

فقط یکبار اگر آهو بگردم

خرامم روی دشت سینهً تو

شود رام علفزار حــلاوت

حریص وحشـی دیرینهً تو

 

فقـــــــــط یکدم اگر درهم بپیـچیم

دو دور افتــاده از یک غم رسیده

دو هجران دیده در یک قد ستاده

دوتا دل داده در یک دل تــپیــده


 

بیا مرا بتراش


بیا مرا بتراش ای تـــنــــــــــم بدستانت

به بت ســــــرای دلت در شبان رویایی

بیا مرا بتراش تا سحــــــــر مرا بتراش

به لمس و بوسه و ناز و نیاز و زیبایی

 

بیا مــــــــرا بتراش در حریر و ابریشم

به بســـــتـــر شب تنهای سوز عریانت

به شـــوق پنجه کشیدن زپای تا به سرم

چو نور وسوسه ی شمع ذوق چشمانت

 

زبوسه ریز لبانت ببــــــــار گل به تنم

شراب تشنـــــگی عشق در گلویم ریز

ببردلم به سر بالـــهـــــــای مژگـــانت

به جذبه های نگاهت زخود فرویم ریز

 

بکش مرا به خم و پیچ های آغوشت

به کوره ی نفست آتشم کن ، آبم کن

میان عشق قوی پنجه ی دو بازویت

بگیرم و بفشار ، بشکن و خرابم کن


 

ماتم


ای آنکه آتش می زنی بودایی این سنــــــــــگ را

سنگ بر سرما ریختی « سلسال » این فرهنگ را

آه گرسنه بس نبود ، پای برهنـــــــــــه بس نبود؟

دست بریده بس نبود آخر جــــــــــــوان لنگ را؟

گراشــک درد « بامیان» ریزد زچشمــــان جهان

گــریند آخ ناله ای فرسنــــگ در فرسنــــــگ را

شهـکار میـراث کهن کینــــــــگونه اندازی ز تـن

بـا کــودکان بگرفتــه ی یا با نیاکان جنــــــگ را؟

کی اشــــک افسوس بشر شــوید دگر شـــوید دگر

از دامــن تاریــخ تــــو این لــکه هـای ننــــگ را



بهار سعید

( شاعرزن حماسه سرای افغانستان )



بوسه







گفتمش
شیرین ترین آواز چیست ؟
چشم غمگینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند
ناله زنجیرها بر دست من
گفتمش
آنگه که از هم بگسلند
خنده تلخی به لب آورد و گفت
آرزویی دلکش است اما دریغ
بخت شورم ره برین امید بست
و آن طلایی زورق خورشید را
صخره های ساحل مغرب شکست
من به خود لرزیدن از دردی که تلخ
در دل من با دل او می گریست
گفتمش
بنگر در این دریای کور
چشم هر اختر چراغ زورقی ست
سر به سوی آسمان برداشت گفت
چشم هر اختر چراغ زورقی ست
لیکن این شب نیز دریا یی ست ژرف
ای دریغا شبروان !‌ کز نیمه راه
می کشد افسون شب در خواب شان
گفتمش
فانوس ماه
می دهد از چشم بیداری نشان
گفت
اما در شبی این گونه گنگ
هیچ آوایی نمی آید به گوش
گفتمش
اما دل من می تپد
گوش کن اینک صدای پای دوست
گفت
ای افسوس در این دام مرگ
باز صید تازه ای را می برند
این صدای پای اوست
گریه ای افتاد در من بی امان
در میان اشک ها پرسیدمش
خوش ترین لبخند چیست ؟
شعله ای در چشم تاریکش شکفت
جوش خونن در گونهاش آتش فشاند
گفت
لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند
من ز جا برخاستم
بوسیدمش

هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)

My Heart Will Go On آهنگ فیلم تایتانیک با معنی فارسی





هر شب در رویا هایم

می بینمت، احساست می کنم

و به این وسیله می فهمم که هنوز زنده ای

در آن دور دست

و فاصله ای که بین ما وجود داره

اومدی و نشون دادی که هنوز زنده ای

نزدیک یا دور، هرجا که هستی

مطمئنم که قلبت هنوز (برام) می زنه

یک بار دیگه در رو باز کردی

و تو در قلب من هستی

و (با وجود تو در قلبم) قلبم به تپیدنش ادامه میده

عشق ما رو دوباره به هم خواهد رسوند

و برای آخرین بار در زندگیم

و از من دور نخواهد شد تا ما یکی بشیم

عشق فقط عشقی بود که من عاشقت بودم

و زمانی بدون ریا که من تو را در آغوش گرفتم

و در زندگیم ما همیشه با هم خواهیم بود

نزدیک یا دور، هرجا که هستی

مطمئنم که قلبت هنوز (برام) می زنه

یک بار دیگه در رو باز کردی

و تو در قلب من هستی

و (با وجود تو در قلبم) قلبم به تپیدنش ادامه میده

عشقهایی هستن که هیچ وقت از بین نمی رن

تو اینجا با من هستی، و من دلیلی برای ترسیدن نمی بینم

و می دانم که(با وجود تو) زنده خواهم ماند

و ما همیشه اینطور خواهیم بود

تو در قلب من در امانی

و قلب من زنده خواهد ماند و میمونه



غروبه تو میری و من می شکنم باز






غروبه تو میری و من می شکنم باز

به روت این شکست و نمی خوام بیارم

نمی خوام بفهمی که وقتی تو نیستی

دلیلی واسه زنده بودن ندارم

تو رو به رهایی و من رو به این غم

میری تا توی سرنوشتت نباشم

اگه روزی برگشتی و من نبودم

بدون خواستم اما نشد بی تو باشم


میرم ...




میرم تا تو آروم شبها چشمات بسته شه

دیوار ِ اتاقت از عکسم خسته شه

میرم تا بارون منو یاد ِ تو نندازه
میرم یه جای ِ تازه
میرم یه جای ِ تازه

 

میرم با چشمای ِ خیس و قلبی بی گناه

میرم حتی نمیندازی به من یک نگاه

هرجا میرم اما بازم یادت میفتم
اینو به همه گفتم
اینو به همه گفتم

 

میرم جای ِ من اینجا نیست

عشق ِ تو زیبا نیست رویا نیست

میرم جایی که دریا نیست

اسم ِ تو رو ماه نیست
غوغا نیست
.
.
.
کاش میشد تو ببینی من اینجا چه تنهام

وقتی که تو نباشی بهم میریزه دنیام

اینجا کسی نیست با چشای ِ ناز و روشن
بی تو چه غریبه.ــَم من
بی تو چه غریبه.ــَم من

 

از هرجا رد میشم میاد عکست رو به روم

سوخته عشقت تو آتیش ِ عشقت شهر ِ آرزوم

دارم آروم آروم مرگ و به جون میخرم
دیدی چی اومد سرم؟!
دیدی چی اومد سرم؟!

 

میرم جای ِ من اینجا نیست عشق ِ تو زیبا نیست رویا نیست

میرم جایی که دریا نیست

اسم ِ تو رو ماه نیست
غوغا نیست
میـــرم
جای ِ من اینجا نیست
عشق ِ تو زیبا نیست
رویا نیست
میـــرم
جایی که دریا نیست
اسم ِ تو رو ماه نیست
غوغـــا نیست