« چند متر مکعب عشق »

عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست ؟ عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

« چند متر مکعب عشق »

عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست ؟ عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

تایتانیک (فیلم ۱۹۹۷)


ایتانیک (به انگلیسی: Titanic) فیلمی حماسی-عاشقانه به نویسندگی و کارگردانی جیمز کامرون محصول سال 1997 کمپانی‌های پارامونت پیکچرز و فاکس قرن بیستم است. ماجرای فیلم داستان غرق شدن تایتانیک، بزرگ‌ترین کشتی زمان خود در سال ۱۹۱۲ است. فیلم نامه تایتانیک آمیزه‌ای از واقعیت و افسانه است. برخی شخصیت‌های این فیلم در کشتی تایتانیک حضور نداشته‌اند. همچنین برخی صحنه‌های به تصویر کشیده شده در فیلم نیز وجود خارجی ندارند.

این فیلم به همراه بن هور و ارباب حلقه ها : بازگشت شاه برنده ۱۱ جایزه اسکار است. از لحاظ فروش نیز این فیلم یک پدیده بود و در سال ۱۹۹۷ با ۱٫۸ میلیارد دلار فروش پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای جهان در زمان خود شد. در حال حاضر این فیلم بعد از فیلم آواتار (فیلمی دیگر از همین کارگردان) دومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای جهان است.

در سال ۲۰۱۲ نیز به مناسبت صدسالگی غرق شدن تایتانیک، کامرون نسخه سه بعدی این فیلم را روانه گیشه‌ها کرد. اکران دوباره این فیلم نیز با فروش نزدیک به ۴۵۰ میلیون دلاری همراه بود، که سرانجام این فیلم توانست به فروش ۲٫۱۸۵ میلیارد دلاری برسد و به دومین فیلمی تبدیل شود که بیش از دو میلیارد دلار فروش داشته است.

چند فیلم دیگر به همین نام و داستانی کم و بیش همانند ساخته شده‌است. یکی از آنها شب به یاد ماندنی است که در سال ۱۹۵۸ و با کارگردانی روی وارد پیکر ساخته شد.

فیلم تایتانیک یکی از پرهزینه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست که برای تهیه آن ۲۰۰ میلیون دلار هزینه شد.



خلاصه داستان

ک جوینده گنج به نام «بروک سوت» که به دنبال الماس مشهوری در بقایای کشتی غرق شده تایتانیک است، صندوقچه‌ای در کشتی پیدا می‌کند که در آن نقاشی از چهره زنی جوان با الماسی بر گردن به چشم می‌خورد. پس از نمایش نقاشی در یک برنامه تلویزیونی، خانم پیری به اسم «رز داوسن» ادعا می‌کند که همان زن نقاشی است. او را به محل غرق کشتی می‌برند تا به جستجوگران کمک کند جای الماس را پیدا کنند، اما بجای این کار او داستان غرق شدن کشتی تایتانیک را برای همه آنگونه که خود از نزدیک دیده‌است، بازگو می‌کند.

رز داوسن ۱۷ ساله و ثروتمند تصمیم می‌گیرد با کشتی به آمریکا برود و در آنجا با «کال هاکلی» ازدواج کند. مادرش او را مجبور کرده تا به این ازدواج تن در دهد. آنها سوار کشتی تایتانیک می‌شوند و کشتی حرکت می‌کند. یک شب رز تصمیم می‌گیرد تا از بالای کشتی خودش را در آب بیندازد. اما مسافر فقیر و جوانی به اسم «جک داوسون» که کارش نقاشی است، او را نجات می‌دهد. «جک داوسون» همراه با دوستش بلیط تایتانیک را در بازی پوکر برده‌اند. آنها بتدریج بیشتر با هم آشنا می‌شوند و این آشنایی منجر به عشقی عمیق بین آن‌دو می‌شود.

هاکلی و مادر رز می‌کوشند تا آنها را از هم جدا نگه دارند. خدمتکار هاکلی به دستور او گردنبند الماسی را که هاکلی به رز هدیه داده را در جیب جک می‌گذارند و افسران کشتی به جرم دزدی به او در طبقه پایین کشتی به لوله دستبند می‌زنند. کشتی به یک کوه یخ شناور برخورد کرده و شروع به غرق شدن می‌کند و همه خدمه و مسافرین کشتی در تلاشند تا راه نجاتی برای خود بیابند. ابتدا زن‌ها و بچه‌ها را در قایق‌ها می‌گذارند و نجات می‌دهند. در این بین در طبقهٔ زیرین که جک در آنجا زندانی است رز تبر بزرگی برمی دارد و دستبند جک را می‌شکند و با هم به سمت بالا می‌روند. توماس اندروز به رز جلیقه نجات می‌دهد و افسران رز را به قایق می‌برند اما او پیش جک برمی‌گردد. مادر رز با قایق نجات پیدا می‌کند و هاکلی هم کودکی را بغل می‌گیرد و به قایق می‌رود و نجات می‌یابد.

کشتی غرق می‌شود و تعداد زیادی از مسافران روی آب می‌مانند و یخ می‌زنند جک رز را روی قطعه چوبی می‌گذارد و از رز قول می‌گیرد زنده بماند. قایق‌ها دوباره برمی گردند تا زنده مانده‌ها را نجات دهند ولی فقط رز زنده بود و نجات یافت به این ترتیب جک برای زنده ماندن رز یخ می‌زند و می‌میرد. پس از ۸۴ سال الماس دست رز است و آن را در دریا می‌اندازد. همان شب، رز در حالی به ظاهر در خواب است، عکس‌های روی کمد لباس‌هایش زندگی ماجراجویی و آزادش را، که بواسطه الهام از زندگی جک بود، به تصویر می‌کشید.


بازیگران


  • لئو ناردو دی کاپریو در نقش جک داوسون: کامرون در مورد این شخصیت می‌گوید که به کسی نیاز دارد که واقعاً احساس کند در کشتی تایتانیک است. نشاط و شادیش را نشان دهد؛ و انرژی و نشاطی که یک هنرمند جوان دارد را به تصویر بکشد. در داخل فیلم جک نقش کسی را که یک آدم فقیر اهل ویسکانسین را بازی می‌کند که به مناطق مختلفی از جهان مانند شهر پاریس سفر کرده‌است. وی توانسته‌است در قمار به همراه دوستش فابریتزیو دو بلیت در کلاس سوم کشتی برنده شود؛ و در ادامه می‌تواند نظر رز را هنگامی که وی می‌خواهد از عقب کشتی به درون آب بپرد به خود جلب کند؛ و با نجات ساختگی رز توسط وی این شانس را به او می‌دهد که یک شب را در بخش اشرافی کشتی سپری کند. برای اجرای این نقش افرادی چون بیلی کرداپ و استفان دروف داوطلب نقش بودند. اما کامرون احساس می‌کرد که این افراد برای این نقش مناسب نیستند، این نظر کامرون از آن جهت بود که وی بیشتر به دنبال فردی جوانتر می‌گشت، که حدود ۲۰ سال سن داشته باشد. دیکاپریو در آن زمان ۲۲ سال سن داشت و توسط مالی فین به کامرون معرفی شد. در ابتدا دیکاپریو از به تصویر کشیدن کاراکتر سرباز زد و اولین صحنه رمانتیک مربوط به جک را اجرا نکرد. کامرون می‌گوید: او یکبار آن را خواند. بعد شروع به غر زدن و طفره رفتن کرد؛ و گفت که نمیتونم روش فوکوس کنم؛ ولی چندثانیه بعد انگار چراغی جلویش روشن شد و به خوبی از پس سکانس بر آمد. کامرون به شدت بر توانایی دی کاپریو برای اجرای این نقش معتقد بود.
  • کیت وینسلت در نقش رز دوویت بوکیتر/داوسون: کامرون در مورد وینسلت می‌گوید: «او چیزی بود که به دنبالش بودیم. جذابیت در چهره و چشمهایش. فقط می‌دانستم که مردم از راه دور می‌توانند با او ارتباط برقرار کنند.» رز تنها ۱۷ سال سن دارد و اصالتاً اهل فیلادلفیاست، که مجبور است با یک مرد سی ساله با نام کال هاکلی ازدواج کند؛ بنابراین رز و مادرش روث می‌توانند همچنان به زندگی مرفه خود ادامه دهند. زندگی که با مرگ پدر رز و بدهی‌ها در آستانه نابودی بود. رز به همراه کال و مادرش به کشتی میایند و در قسمت درجه یک کشتی ساکن می‌شوند؛ و در آنجاست که با جک دیدار می‌کند. وینسلت در مورد شخصیتش می‌گوید: او چیزهای زیادی می‌خواهد. قلب و دل صاف و لطیفی دارد و دوست دارد در جهان به اکتشاف و گشت و گذار بپردازد. افرادی چون گوئینت پالترو، کلیر دنس، گابریلا آنوار نیز این نقش بهشان پیشنهاد داده شده بود. در این اوضاع و احوال وینسلت ۲۲ ساله مبارزه سرسختانه‌ای برای گرفتن این نقش می‌کرد. وی هر روز نوشته‌ها و نامه‌های برای کامرون از انگلیس می‌فرستاد. زمانی که کامرون وی را به همراه دیکاپریو برای ستاره شدن به هالیوود دعوت کرد توصیف خود را از شخصیت رز یک آدری هیپورن گونه معرفی می‌کرد. کامرون ابتدا از بازی وینسلت برای این نقش راضی نبود اما در زمان تست صحنه، وینسلت توانست کامرون را تحت تأثیر قرار دهد. وینسلت در مورد کامرون می‌گوید: «اون واقعاً حرفه آیه. حتی اگه منو انتخاب نمی‌کرد من اونو انتخاب می‌کردم.» 
  •                                     

    دانلود کلیپ زیبا از فیلم تایتانیک       


  •                                   

My Heart Will Go On آهنگ فیلم تایتانیک با معنی فارسی





هر شب در رویا هایم

می بینمت، احساست می کنم

و به این وسیله می فهمم که هنوز زنده ای

در آن دور دست

و فاصله ای که بین ما وجود داره

اومدی و نشون دادی که هنوز زنده ای

نزدیک یا دور، هرجا که هستی

مطمئنم که قلبت هنوز (برام) می زنه

یک بار دیگه در رو باز کردی

و تو در قلب من هستی

و (با وجود تو در قلبم) قلبم به تپیدنش ادامه میده

عشق ما رو دوباره به هم خواهد رسوند

و برای آخرین بار در زندگیم

و از من دور نخواهد شد تا ما یکی بشیم

عشق فقط عشقی بود که من عاشقت بودم

و زمانی بدون ریا که من تو را در آغوش گرفتم

و در زندگیم ما همیشه با هم خواهیم بود

نزدیک یا دور، هرجا که هستی

مطمئنم که قلبت هنوز (برام) می زنه

یک بار دیگه در رو باز کردی

و تو در قلب من هستی

و (با وجود تو در قلبم) قلبم به تپیدنش ادامه میده

عشقهایی هستن که هیچ وقت از بین نمی رن

تو اینجا با من هستی، و من دلیلی برای ترسیدن نمی بینم

و می دانم که(با وجود تو) زنده خواهم ماند

و ما همیشه اینطور خواهیم بود

تو در قلب من در امانی

و قلب من زنده خواهد ماند و میمونه



با کسی باش ...





با کسی نباش که از بی کسی می خواد با تو باشه ...

با کسی باش که از بین همه می خواد فقط با تو باشه ...


غروبه تو میری و من می شکنم باز






غروبه تو میری و من می شکنم باز

به روت این شکست و نمی خوام بیارم

نمی خوام بفهمی که وقتی تو نیستی

دلیلی واسه زنده بودن ندارم

تو رو به رهایی و من رو به این غم

میری تا توی سرنوشتت نباشم

اگه روزی برگشتی و من نبودم

بدون خواستم اما نشد بی تو باشم


تو را دوستت می داشتم ...





تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوستت می داشتم

تو را به خاطر عطر نان گرم, برای برفی که آب می شود دوستت می داشتم
تو را برای دوست داشتن دوستت می داشتم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام  دوستت می داشتم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوستت می داشتم
تو را به خاطر دوست داشتن دوستت می داشتم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت
تو را به خاطر خاطره ها دوستت می داشتم
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال
تو را برای دوست داشتن دوستت می داشتم
تو را به خاطر دود لاله های وحشی دوستت می داشتم
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان
برای بنفشیه بنفشه ها
تو را به خاطر دوست داشتن دوستت می داشتم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوستت می داشتم
تو را برای لبخند تلخ لحظه ها دوستت می داشتم
پرواز شیرین خاطره ها
تو را به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوستت می داشتم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان
تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوستت می داشتم

بی انصاف

تو را برای دوست داشتن دوستت می داشتم