منبع: نیویورک تایمز
نویسنده: ROD NORDLAND
برگردان: حمید مهدوی
بامیان، افغانستان
زکیه 18 سال دارد و محمد علی 21 ساله است. هردو دهقان بچههای ولایت
کوهستانی و دورافتادهی بامیاناند. اگر آنها بههم برسند، زوج خوبی
خواهند ساخت. زکیه لباسهای رنگارنگ میپوشد، چادری گلابی و جاکت نارنجی و
هنگامی که در مورد محمد علی سخن میگوید، غرق خنده میشود.
محمد علی تا اندازهای خوشتیپ است و موهای سیاهش را به عقب شانه میزند.
دستمال ابریشمی سفید به گردنش میاندازد و کفش چرمی از بغل سوراخ دارد.
چشمان هردو تقریبا شبیه هماند. آنها هیچگاهی در یک اتاق با هم تنها
نبودهاند، اما با وجود تفاوت در قوم و مذهب، عشقشان به همدیگر و
تصمیمشان برای ازدواج باهم را علنا اظهار کردهاند. آنها میگویند که
همین برای دربهدریشان کافی بود و به خاطر بیحرمتی به خانوادههایشان
(بهویژه به خانوادهی زکیه) تهدید به مرگ شدهاند.
زکیه به یک خانهی امن زنان پناه برده است. با وجودی که وی نظر به قانون
افغانستان بالغ است، اما دادگاه محلی دستور داده است به خانوادهاش
بازگردانده شود. زکیه میگوید: «اگر به چنگ آنها بیافتم، مرا خواهند کشت،
حتا قبل از اینکه مرا به خانه ببرند».