« چند متر مکعب عشق »

عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست ؟ عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

« چند متر مکعب عشق »

عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست ؟ عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

بعد مرگم اشک و نالیدن چه سود ؟






بی خبر از حال هم خوابیدن چه سود ؟
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟
گر نرفتی خانه اش تا زنده بود
خانه صاحب عزا تا صبح خوابیدن چه سود ؟
گر نپرسی حال من تا زنده ام
بعد مرگم اشک و نالیدن چه سود ؟

جانی دپ






اگر شما همزمان عاشق دو نفر شدید
دومی رو انتخاب کنید.
زیرا اگر شما واقعا عاشق نفر اول
بودید
شما هیچ وفت عاشق نفر
دومی نمی شدید.

جانی دپ

france

la première de mon coeur et mon coeur est à toi

la deuxième de mes yeux et mes yeux ne voient que toi

et la troisième de Dieu et que Dieu soit avec toi

si  to  savais
Tu me manque déjà

et si tu lis a travers mes yeux,

mon coeur ,tu trouveras

tu verras combien il est malheureux,

combien il a peur,combien il a froid

de savoir que tu ne seras plus là,

que le jour va se lever




کاش معشوق تو بودم





WISH I WAS YOUR LOVER


کاش معشوق تو بودم


You know I got this feeling that I just can’t hide


می دونی یک احساسی دارم که نمی تونم پنهان کنم


I try to tell you how I feel


سعی می کنم که بهت بگم احساسم چیه


I try to tell you about I’m me


سعی می کنم که بهت بگم ولی من


Words don’t come easily


کلمات به آسانی نمی آیند


When you get close I share them


وقتی تو نزدیک می شی او نا رو تقسیم می کنم


I watch you when you smile


من تماشات می کنم وقتی تو لبخند می زنی


I watch you when you cry


من تماشات می کنم وقتی تو گریه می کنی


And I still don’t understand


و من هنوز نفهمیدم


I can’t find the way to tell you


راهی رو برای گفتن پیدا نکردم


I wish I was your lover


ای کاش معشوق تو بودم


I wish that you were mine


ای کاش تو مال من بودی


Baby I got this feeling


عزیزم من این احساس دارم


That I just can’t hide


که نمی تونم پنهانش کنم


Don’t try to run away


سعی نکن فرار کنی


There’s many thing I wanna say


خیلی چیزهاست که باید بهت بگم


No matter how it ends


فرقی نمی کنه چطوری تموم بشه


Just hold me when I tell you


فقط به من گوش کن وقتی که بهت می گم


I wish I was your lover


ای کاش معشوق تو بودم


I wish that you were mine


ای کاش تو مال من بودی


Baby I got this feeling


عزیزم من این احساس دارم


That I just can’t hide


که نمی تونم پنهانش کنم


Oh I need is a miracle


چیزی که من می خوام یک معجزه است


Oh baby all I need is you


عزیزم همه ی چیزی که من می خوام تویی


All I need is a love you give


همه ی چیزی که می خوام یک عشقی است که تو به من بدی


Oh baby all I need is you


عزیزم همه ی چیزی که می خوام تویی


Baby you


عزیزم تو


I wish I was your lover


ای کاش معشوق تو بودم


I wish that you were mine


ای کاش تو مال من بودی


Baby I got this feeling


عزیزم من این احساس دارم


That I just can’t hide


که نمی تونم پنهان کنم


I wish I was your lover


ای کاش معشوق تو بودم


I wish that you were mine


ای کاش تو مال من بودی


Baby I got this feeling


عزیزم من این احساس دارم


That I just can’t hide


که نمی تونم پنهانش کنم


I wish I was your lover


ای کاش معشوق تو بودم


I wish that you were mine


ای کاش تو مال من بودی


Baby I got this feeling


عزیزم من این احساس دارم


That I just can’t hide


که نمی تونم پنهان کنم


Just wanna be your lover


فقط می خوام که معشوق تو باشم


Just wanna be the one


فقط می خوام تنها (یکی ) باشم


Let me be the lover


بذار معشوقت باشم


Let me be the one


بذار تنها ( یکی ) باشم


Yeah Yeah .


آره آره


دو جوان شوربخت تا سرحد مرگ عاشق هم‌اند



منبع: نیویورک تایمز
نویسنده: ROD NORDLAND
برگردان: حمید مهدوی
بامیان، افغانستان

زکیه 18 سال دارد و محمد علی 21 ساله است. هردو دهقان بچه‌های ولایت کوهستانی و دور‌افتاده‌ی بامیان‌اند. اگر آن‌ها به‌هم برسند، زوج خوبی خواهند ساخت. زکیه لباس‌های رنگارنگ می‌پوشد، چادری گلابی و جاکت نارنجی‌ و هنگامی که در مورد محمد علی سخن می‌گوید، غرق خنده می‌شود.
محمد علی تا اندازه‌‌ای خوش‌تیپ است و موهای سیاهش را به عقب شانه می‌زند. دستمال ابریشمی سفید به گردنش می‌اندازد و کفش چرمی از بغل سوراخ دارد. چشمان هردو تقریبا شبیه هم‌اند. ‌آن‌ها هیچ‌گاهی در یک اتاق با هم تنها نبوده‌اند، اما با وجود تفاوت در قوم و مذهب، عشق‌شان به هم‌دیگر و تصمیم‌شان برای ازدواج با‌هم را علنا اظهار کرده‌اند. آن‌ها می‌گویند‌ که همین برای دربه‌دری‌شان کافی بود و به خاطر بی‌حرمتی به خانواده‌های‌شان (به‌ویژه به خانواده‌ی زکیه) تهدید به مرگ شده‌اند.
زکیه به یک خانه‌ی امن زنان پناه برده است. با وجودی که وی نظر به قانون افغانستان بالغ است، اما دادگاه محلی دستور داده است به خانواده‌اش بازگردانده شود. زکیه می‌گوید: «اگر به چنگ آن‌ها بیافتم، مرا خواهند کشت، حتا قبل از این‌که مرا به خانه ببرند». 
ادامه مطلب ...